در سرای شوکتالدوله کـه بود
در عزایش ناله که تا چرخ کبود
مجلس پر حشمتی تشکیل یـافت
و از وجود شیخنا تجلیل یـافت
عالم نحریر و دانای زمان
مفتی فحل توانای زمان
آن کـه باشد بزم عرفان را جلیس
بوعلی عصر خود، حلوا با نبات شیخالرئیس
ناگهان پیدا شد از یک زاویـه
هیکل نحس بهاء التولیـه
آن کـه او لاف خری ز اول زده
آن کـه او بر خر قبل منقل زده
آن کـه اندر بارهٔ او ییش از این
شاعری گفته هست اینبیت رزین
تا تو را من دیدهام شل دیدهام
لات و لوت و آسمانجل دیدهام
آمد و بنشست با مندیل زفت
تیرهرویوگنده همچون خیک نفت
سر برون آورد از آن ماتمکده
کاین منم طاوس علیین شده
شیخ، ناگه صحبت از تفسیر کرد
سرّ هجرت را همـی تقریر کرد
پیش جمع آن مقتدای نیکخو
گفت سرٌ واللذین هاجروا
شیخ دُر معرفت را نیک سفت
لیک آن خرمـهره حرف مفت گفت
شیخ پرحلم از غضب پُرتاب شد
بر سر او شفت وی پرتاب شد
گفت کای دب جهول نرهخر
چند لاف آدمـی وگر و فر
نانجیب موذی گردن کلفت
تابه کی گوییبهمحضرحرفمفت
تو چه دانی علم تفسیر و لغات
«خر چه داند قدر حلوای نبات»
کلهٔ تو درخور تاوبل نیست
علم درون دراعه و مندیل نیست
تا بـه علم، از فاعلاتن فاعلات
سالها ره هست ای بیعلم لات
هرکه خواند فاعلاتن فاعلن
کی تواند راند از دانش سخن
هرکه او با تو کند گفت و شنود
هم زبان کودکی حتما گشود
بوالعلا بشنید و اصلا دم نزد
وز وقاحت مژه را بر هم نزد
گفتی اندر بسترش خواباندهاند
لایلایی بهر او مـیخواندهاند
فحش آری کی کند درون خر اثر
کی رود درسنگ خارا نیشتر
گفت پیغمبر کـه احمق هرچه هست
او عدوی ما و غول رهزن است
ملک الشعرای بهار
. حلوا با نبات . حلوا با نبات : حلوا با نبات[بالاترین: خر چه داند قدر حلوای نبات حلوا با نبات]
نویسنده و منبع | تاریخ انتشار: Tue, 11 Sep 2018 17:36:00 +0000